اگرتنها بودم فرياد ميزدم
خدا ...
خدايا ديگر قاصدكي نيست . ديگرشقايق نيست . ديگر بلبلي از روي شوق شنيدن صداي آب و بوي عطر گل نمي خواند .
ديگر رنگين كماني نيست .
خدايا مرا ببر ...
مرا ببر به جايي كه قاصدك پيغام مرا برساند به دوست .
مرا ببر به جايي كه شقايق زنده است و نه درتصوير يك قاب يا در رويا
مرا ببر به جايي كه در آن مدهوش شود آدمي از آواز بلبل از عطر گل ياس
از طرف : ٥٦